Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . اندیشیدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to ponder
/ˈpɑːndər/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: pondered]
[گذشته: pondered]
[گذشته کامل: pondered]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
اندیشیدن
تفکر کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اندیشیدن
تعمق کردن
فکر کردن
formal
مترادف و متضاد
consider
think about
1.After pondering the question, the board decided to grant the parole.
1. پس از اندیشیدن به سوال، هیئت (تصمیمگیری) تصمیم به اعطاء عفو مشروط گرفت.
2.The villagers, faced with a famine, pondered their next move
2. روستاییان که با قحطی رو به رو شده بودند، به حرکت بعدیشان اندیشیدند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
pond-skater
pond-scum parasite
pond-apple tree
pond skater
pond scum
ponderable
ponderer
pondering
ponderosa
ponderosa pine
کلمات نزدیک
pond skater
pond
pompous
pomposity
pomp
ponderous
pong
pontiff
pontificate
pontoon
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان