[اسم]

port

/pɔːrt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بندر

معادل ها در دیکشنری فارسی: بندر
مترادف و متضاد harbour pier seaport
  • 1.We had a good view of all the ships coming into port.
    1. منظره خوبی از تمام کشتی‌هایی که به بندر می آمدند، داشتیم.
a fishing port
بندر ماهیگیری
  • The town originated as a small fishing port.
    شهر از یک بندر ماهیگیری کوچک شکل گرفته است.

2 ورودی (کشتی یا هواپیما) درب ورودی و خروجی (کشتی و هواپیما)

  • 1.This cabin has rectangular ports.
    1. این کابین درب مستطیلی دارد.
  • 2.We had loss of fuel from the left port.
    2. ما از ورودی سمت چپ، کاهش سوخت داشتیم.

3 درگاه (کامپیوتر) پورت

  • 1.Configuring devices attached to a parallel port can be more complex.
    1. پیکربندی‌کردن دستگاه‌‌هایی که به پورت موازی وصل هستند می‌تواند پیچیده باشد.
  • 2.You need a modem port.
    2. شما نیاز به درگاه مودم دارید.

4 شهر بندری شهر ساحلی

  • 1.We stopped for the night in Port Augusta.
    1. ما شب را در شهر بندری "آگوستا" ماندیم.
  • 2.We went ashore when the boat reached the port.
    2. وقتی قایق به شهر بندری رسید، به کنار ساحل رفتیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان