[اسم]

predisposition

/ˌpriːdɪspəˈzɪʃn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تمایل میل، گرایش، عادت

formal
  • 1.These are parents with a predisposition to worry.
    1. این‌ها والدینی هستند که میل به نگران شدن دارند.

2 آسیب‌پذیری استعداد (ابتلا به بیماری و ...)

formal
مترادف و متضاد proneness susceptibility
a genetic predisposition to liver disease
استعداد ژنتیکی در ابتلا به بیماری کبد
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان