Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . زودهنگام
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[قید]
prematurely
/ˌpriːməˈtʃʊrli/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
زودهنگام
زودتر از زمان مقرر، قبل از موعد
1.The child was born prematurely.
1. نوزاد زودتر از زمان مقرر به دنیا آمد.
تصاویر
کلمات نزدیک
premature
premarital
prelude
preliminary result
preliminary
premeditated
premenstrual syndrome
premier
premiership
premise
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان