Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . افتخار
2 . غرور
3 . گله شیر
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
pride
/prɑɪd/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
افتخار
سرافرازی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سرافرازی
سربلندی
فخر
مباهات
to take pride in something/somebody
به چیزی/کسی افتخار کردن
The whole community takes pride in the school.
تمام محله به آن مدرسه افتخار میکند.
sense of pride
حس سرافرازی
The people have a sense of pride in their community.
مردم یک حس سرافرازی به جامعهشان دارند.
2
غرور
تکبر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
غرور
1.She has too much pride.
1. او زیادی غرور دارد.
3
گله شیر
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
pricy
prickly pear
prickleback
prickle
pricker
priest
primal
primary
primary school
primary tooth
کلمات نزدیک
prickly pear
prickly heat
prickly
prickle
prick
priest
priestess
priesthood
priestly
prig
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان