Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سود
2 . بهره بردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
profit
/ˈprɑːfɪt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سود
بهره
معادل ها در دیکشنری فارسی:
استفاده
بازده
بهره
نفع
سود
منفعت
صرفه
فایده
a rise/an increase/a drop/a fall in profits
افزایش/بالا رفتن/کاهش/کم شدن سود (دهی)
at a profit
با سود (خوب)
We should be able to sell the house at a profit.
ما باید بتوانیم این خانه را با سود (خوبی) بفروشیم.
profit in something/doing something
سود در چیزی/انجام کاری
There is much profit in running a restaurant these days.
این روزها سود زیادی در داشتن رستوران وجود دارد.
profit on something
سود از چیزی
The company made a profit on the deal.
شرکت سود خوبی از قرارداد به دست آورد.
profit from something
سود از چیزی
Profit from exports rose 7.3%
سود به دست آمده از صادرات 7.3% افزایش یافت.
[فعل]
to profit
/ˈprɑːfɪt/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: profited]
[گذشته: profited]
[گذشته کامل: profited]
صرف فعل
2
بهره بردن
سود بردن، سوددهی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بهره بردن
بهرهمند شدن
نفع بردن
سود بردن
منفعت بردن
فایده بردن
to profit from something
از چیزی سود بردن
Farmers are profiting from the new legislation.
کشاورزها دارند از قانونگذاری جدید سود میبرند.
to profit by something
از چیزی بهره بردن
We tried to profit by our mistakes
ما سعی کردیم از اشتباهاتمان بهره ببریم.
to profit something/somebody
باعث سوددهی چیزی/کسی شدن
Many local people believe the development will profit them.
بسیاری از مردم محلی باور دارند که پیشرفت باعث سوددهی آنها می شود.
تصاویر
کلمات نزدیک
profile
proficient
proficiency
proffer
professorship
profit margin
profit-making
profit-sharing
profitability
profitable
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان