[فعل]

to pull out

/pʊl aʊt/
فعل ناگذر
[گذشته: pulled out] [گذشته: pulled out] [گذشته کامل: pulled out]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 توقف کردن متوقف شدن

  • 1.Lack of funding leaves us with no choice but to pull out.
    1. نبود سرمایه چاره‌ای جز متوقف شدن به ما نمی‌دهد.
  • 2.The project became so expensive that we had to pull out.
    2. پروژه آنقدر پرهزینه شد که ما مجبور شدیم توقف کنیم.

2 لاین عوض کردن شروع به حرکت کردن

  • 1.A car suddenly pulled out in front of me.
    1. یک اتومبیل ناگهان جلوی من لاین عوض کرد.
  • 2.That car pulled out right in front of me.
    2. ماشین دقیقاً جلوی من لاین عوض کرد.

3 ایستگاه را ترک کردن (قطار) حرکت کردن

  • 1.The train will pull out at exactly 6:30, so don't be late.
    1. قطار دقیقاً ساعت 6:30 ایستگاه را ترک می‌کند، پس دیر نکن.

4 اسلحه کشیدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: هفت‌تیر کشیدن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان