[فعل]

to pussyfoot

/ˈpʊsifʊt/
فعل ناگذر
[گذشته: pussyfooted] [گذشته: pussyfooted] [گذشته کامل: pussyfooted]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پاورچین پاورچین راه رفتن بی‌صدا راه رفتن

2 محتاطانه عمل کردن محافظه‌کارانه عمل کردن

disapproving informal
  • 1.I realized I could no longer pussyfoot around. I had to say what I really thought.
    1. من متوجه شدم که دیگر نمی‌توانم ملاحظه‌کارانه رفتار کنم. باید آنچه واقعا فکر می‌کردم را می‌گفتم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان