[جمله]

put one's fingers on something

/pʊt wʌnz ˈfɪŋgərz ɑn ˈsʌmθɪŋ/

1 انگشت روی چیزی گذاشتن شناسایی کردن

informal
مترادف و متضاد identify locate remember
  • 1.There's something odd about him, but I can't quite put my finger on it.
    1. چیزی عجیب راجع به او وجود دارد اما من نمی توانم دقیق انگشت رویش بگذارم.
توضیحاتی در رابطه با عبارت بالا
عبارت put one's fingers on something یا انگشت روی چیزی گذاشتن، اشاره دارد به شناسایی یا کشف یک مشکل یا مسئله و همچنین دلیل و منشا آن.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان