Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سر جای خود گذاشتن
2 . تاریخ چیزی را عقب انداختن
3 . (بهخاطر تغییر رسمی ساعت) به عقب برگرداندن (ساعت)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to put back
/pʊt bæk/
فعل گذرا
[گذشته: put back]
[گذشته: put back]
[گذشته کامل: put back]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
سر جای خود گذاشتن
مترادف و متضاد
put away
replace
return to its place
1.I put the book back on the shelf.
1. کتاب را سر جایش روی قفسه گذاشتم.
2
تاریخ چیزی را عقب انداختن
مترادف و متضاد
postpone
to put something back
تاریخ چیزی را عقب انداختن
1. The meeting has been put back to next week.
1. (تاریخ) جلسه به هفته آینده عقب افتادهاست.
2. We had to put the meeting back a week.
2. مجبور شدیم جلسه را یک هفته عقب بیندازیم.
3
(بهخاطر تغییر رسمی ساعت) به عقب برگرداندن (ساعت)
1.Remember to put your clocks back tonight
1. یادت باشد ساعتت را (یک ساعت) به عقب برگردانی.
تصاویر
کلمات نزدیک
put away
put aside
put an end to
don't put all your eggs in one basket
put a sock in it
put by
put down
put emphasis on
put forth
put forward
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان