Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . فلج چهار اندام
2 . فلج چهار اندام
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
quadriplegic
/ˌkwɑdrəˈpliʤɪk/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
فلج چهار اندام
1.A quadriplegic athlete
1. یک ورزشکار فلج چهار اندام
[اسم]
quadriplegic
/ˌkwɑdrəˈpliʤɪk/
قابل شمارش
2
فلج چهار اندام
1.quadriplegics face many difficulties.
1. فلجهای چهار اندام با دشواریهای زیادی روبهرو میشوند.
تصاویر
کلمات نزدیک
quadriplegia
quadrilateral
quadriceps
quadrature
quadratic equation
quadruped
quadruple
quadruplets
quads
quagmire
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان