[صفت]

quadriplegic

/ˌkwɑdrəˈpliʤɪk/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 فلج چهار اندام

  • 1.A quadriplegic athlete
    1. یک ورزشکار فلج چهار اندام
[اسم]

quadriplegic

/ˌkwɑdrəˈpliʤɪk/
قابل شمارش

2 فلج چهار اندام

  • 1.quadriplegics face many difficulties.
    1. فلج‌های چهار اندام با دشواری‌های زیادی روبه‌رو می‌شوند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان