Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دچار حالت تهوع
2 . دلواپس
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
queasy
/ˈkwiːzi/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: queasier]
[حالت عالی: queasiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دچار حالت تهوع
مترادف و متضاد
nauseous
1.Travelling by boat makes me queasy.
1. سفر کردن با قایق من را دچار حالت تهوع میکند.
2
دلواپس
مضطرب، نگران
مترادف و متضاد
nervous
worried
1.Many Democrats felt queasy about the issue.
1. بسیاری از دموکراتها درباره (آن) موضوع دلواپس بودند.
تصاویر
کلمات نزدیک
quayside
quay
quaver
quatrain
quash
quebec
queen
queen-size
queensberry rules
queen’s counsel
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان