[اسم]

queen

/kwiːn/
قابل شمارش

1 ملکه

معادل ها در دیکشنری فارسی: بی‌بی شهبانو ملکه
مترادف و متضاد crown Her Majesty monarch
  • 1.Queen Victoria
    1. ملکه ویکتوریا
  • 2.The Queen is meeting the Prime Minister today.
    2. ملکه امروز با نخست وزیر ملاقات خواهد کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان