[صفت]

queer

/kwɪr/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: queerer] [حالت عالی: queerest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 عجیب‌غریب نامعمول، غیرعادی

old use
مترادف و متضاد odd
  • 1.His face was a queer pink color.
    1. صورت او رنگ صورتی عجیب‌غریبی داشت.
  • 2.She had a queer feeling that she was being watched.
    2. او این احساس عجیب را داشت که انگار تحت‌نظر است.

2 همجنس‌باز

culturally sensitive

3 ناخوش کمی بیمار

[فعل]

to queer

/kwɪr/
فعل گذرا

4 آسیب زدن به مخاطره انداختن

to queer somebody’s pitch
نقشه کسی را بهم زدن، کار کسی را خراب کردن
to queer the pitch (for somebody)
نقشه کسی را بهم زدن، کار کسی را خراب کردن
[اسم]

queer

/kwɪr/
قابل شمارش

5 مرد همجنس‌باز

culturally sensitive
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان