Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . نرده
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
railings
/ˈreɪlɪŋz/
غیرقابل شمارش
1
نرده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نرده
محجر
1.I chained my bike to the railings.
1. من دوچرخهام را به نرده زنجیر کردم.
2.iron railings
2. نرده فلزی
تصاویر
کلمات نزدیک
railhead
railcard
rail
raider
raid the fridge
railroad
railroad crossing
railway
railway carriage
railway line
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان