[اسم]

ray

/reɪ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پرتو اشعه (جمع شعاع)

معادل ها در دیکشنری فارسی: اَشَعه بارقه پرتو شعاع
  • 1.A ray of sunshine shone through a gap in the clouds.
    1. از بین شکافی در ابرها، پرتویی از آفتاب تابید.
light rays
اشعه‌های نور

2 پرتوماهی (نوعی سفره‌ماهی)

3 ری (اسم کوچک مردانه و نام خانوادگی) (Ray)

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان