[فعل]

to reinforce

/ˌriːɪnˈfɔːrs/
فعل گذرا
[گذشته: reinforced] [گذشته: reinforced] [گذشته کامل: reinforced]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مستحکم کردن استحکام بخشیدن

  • 1.All buildings are now reinforced to withstand earthquakes.
    1. اکنون تمام ساختمان‌ها مستحکم شده‌اند تا در برابر زلزله مقاوم باشند.

2 تقویت کردن بیشتر کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: تقویت کردن
  • 1.His behaviour merely reinforced my dislike of him.
    1. رفتار او تنها تنفر من از او را بیشتر کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان