Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بازگرداندن حیوان به زیستگاه اولش
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to reintroduce
/ˌriːɪntrəˈduːs/
فعل گذرا
[گذشته: reintroduced]
[گذشته: reintroduced]
[گذشته کامل: reintroduced]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بازگرداندن حیوان به زیستگاه اولش
1.Wolves were reintroduced into Yellowstone Park in 1995.
1. گرگها در سال 1995 به زیستگاه اولشان در پارک یلواستون بازگردانده شدند.
تصاویر
کلمات نزدیک
reinstatement
reinstate
reinforcing
reinforcements
reinforcement
reinvent
reinvigorate
reissue
reiterate
reiteration
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان