[فعل]

to render

/ˈrendər/
فعل گذرا
[گذشته: rendered] [گذشته: rendered] [گذشته کامل: rendered]

1 گچ‌کاری کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: گچ‌بری کردن
specialized
  • 1.External walls will be rendered and tiled.
    1. دیوارهای خارجی گچ‌کاری و کاشی‌کاری خواهند شد.

2 ارائه دادن

to render a service to somebody
خدماتی به فردی ارائه دادن

3 شناخته شدن محسوب شدن

مترادف و متضاد make
  • 1.His report was rendered unimportant by the release of new information.
    1. گزارش او توسط انتشار اطلاعات جدید غیرمهم شناخته شد.

4 ترجمه کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: ترجمه کردن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان