[اسم]

rendering

/ɹˈɛndɚɹɪŋ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اجرا ارائه، نمایش

  • 1.Her dramatic rendering of Lady Macbeth was fantastic.
    1. اجرای نمایشی او از بانو "مکبث" فوق‌العاده بود.
  • 2.Her rendering of the song was delightful.
    2. اجرای او از آهنگ لذت‌بخش بود.

2 ترجمه

معادل ها در دیکشنری فارسی: ترجمه
  • 1.He was asked to do a faithful rendering of the original text.
    1. از او خواسته شد که ترجمه‌ای وفادارانه به متن اصلی انجام دهد.
  • 2.This phrase may well have been a rendering of a popular Arabic expression.
    2. ممکن است این عبارت ترجمه‌ای از یک اصطلاح معروف عربی باشد.

3 ترسیم نگارش

  • 1.That was a "trompe l'oeil" rendering of Mount Rushmore.
    1. آن یک ترسیم فریب چشمی از کوه "راش‌مُر" بود.

4 گچ‌بری

معادل ها در دیکشنری فارسی: گچ‌بری
  • 1.Before painting, fill any cracks in the rendering.
    1. قبل از رنگ‌کردن هر ترکی را که در گچ‌بری وجود دارد، پر کنید.
  • 2.The walls are ready for rendering.
    2. دیوارها آماده گچ‌بری هستند.

5 پرداز زدن ارائهٔ ماشینی تصاویر، رندرینگ

توضیح درباره واژه پرداز زدن
پرداز زدن فرایند تولید ماشینی تصاویر بر پایهٔ مدل‌های محاسباتی، و سپس، ارائهٔ رایانه‌ای آن‌ها بر روی صفحهٔ نمایش را شامل می‌گردد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان