Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دور (موتور)
2 . دور برداشتن
3 . گاز دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
rev
/rev/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دور (موتور)
گردش، چرخش
[فعل]
to rev
/rev/
فعل گذرا
[گذشته: revved]
[گذشته: revved]
[گذشته کامل: revved]
صرف فعل
2
دور برداشتن
سرعت گرفتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دور برداشتن
3
گاز دادن
دور موتور را زیاد کردن
1.The taxi driver revved up his engine.
1. راننده تاکسی دور موتورش را زیاد کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
reuse
reusable
reunite
reunion
reunification
rev up
revalue
revamp
reveal
revealed
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان