Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . آبریزش بینی (پزشکی)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
rhinorrhea
/ɹˈaɪnəɹˌiə/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
آبریزش بینی (پزشکی)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آبریزش
مترادف و متضاد
runny nose
تصاویر
کلمات نزدیک
tempered
quenching
hydrophilic
hydrophile
mole cricket
unintended pregnancy
coral reef
dental abscess
watering place
leaching
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان