[فعل]

to rhyme

/raɪm/
فعل ناگذر
[گذشته: rhymed] [گذشته: rhymed] [گذشته کامل: rhymed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 قافیه داشتن

  • 1."Chair" rhymes with "bear".
    1. واژه "chair" با "bear" قافیه دارد.
  • 2.This poem doesn't rhyme.
    2. این شعر قافیه ندارد.
[اسم]

rhyme

/raɪm/
قابل شمارش

2 قافیه

معادل ها در دیکشنری فارسی: وزن شعر قافیه
  • 1.Can you think of a rhyme for ‘beauty’?
    1. آیا می‌توانی برای واژه "زیبایی" قافیه پیدا کنی؟

3 شعر (قافیه‌دار) شعر مقفی

children’s rhymes and stories
اشعار و داستان‌های کودکان
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان