Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . روبان
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
ribbon
/ˈrɪbən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
روبان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
روبان
1.She wore a pink ribbon in her hair.
1. او به موهایش روبان صورتی بست.
تصاویر
کلمات نزدیک
ribbed
ribald
rib cage
rib
rhythmically
ribcage
ribonucleic acid
ricardo
rice
rice cooker
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان