[اسم]

ring

/rɪŋ/
قابل شمارش

1 حلقه انگشتر

معادل ها در دیکشنری فارسی: انگشتر حلقه طوقه
a wedding/diamond ring
حلقه ازدواج/الماس
  • 1. A wedding ring is a symbol of eternal love between a married couple.
    1. حلقه عروسی نماد عشق جاودانه بین یک زوج متاهل است.
  • 2. He bought her a diamond ring.
    2. او برایش انگشتر الماس خرید.

2 گروه دایره

مترادف و متضاد circle group
in a ring
دایره‌وار
  • The children sat in a ring around the teacher.
    بچه‌ها به دور معلم دایره‌وار نشستند.
a spy/drugs ring
گروه جاسوسی/مواد مخدر
  • Police say they have smashed a major drugs ring.
    پلیس می‌گوید که یک گروه مواد مخدر اصلی را نابود کرده است.

3 صدای زنگ

معادل ها در دیکشنری فارسی: صدای زنگ
مترادف و متضاد chime ringing
  • 1.Sophie lifted the phone before the second ring.
    1. "سوفی" قبل از دومین صدای زنگ، تلفن را برداشت.
the ring of something
زنگ در چیزی
  • The ring of the doorbell woke him up.
    صدای زنگ درب او را بیدار کرد.

4 رینگ (بوکس)

معادل ها در دیکشنری فارسی: رینگ
مترادف و متضاد arena
  • 1.After numerous defeats in the ring the conquered finally became the conqueror.
    1. بعد از شکست‌های بی‌شمار در رینگ، شکست‌خورده در نهایت تبدیل به شکست‌دهنده شد.
a boxing ring
رینگ بوکس
  • A boxing ring is usually five to six meters square.
    رینگ بوکس معمولا دایره‌ای پنج تا شش متری است.
[فعل]

to ring

/rɪŋ/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: rang] [گذشته: rang] [گذشته کامل: rung]

5 زنگ زدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: زنگ زدن
مترادف و متضاد chime clang ring out sound
  • 1.I rang the doorbell.
    1. زنگ در را زدم.
  • 2.The phone's ringing.
    2. تلفن زنگ می‌زند.
to ring somebody/something
به کسی/چیزی زنگ زدن
  • When is the best time to ring New York?
    چه زمانی بهترین وقت برای زنگ زدن به نیویورک است؟
to ring somebody/something up
به کسی/چیزی زنگ زدن
  • I'll ring you up later.
    من بعدا به تو زنگ می‌زنم.
to ring for a cab
به آژانس زنگ زدن
  • Could you ring for a cab?
    می‌توانی به آژانس زنگ بزنی؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان