[اسم]

ringleader

/ˈrɪŋliːdər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سردسته خلافکاران رئیس باند

معادل ها در دیکشنری فارسی: سردسته
  • 1.The ringleaders were jailed for 15 years.
    1. سردسته‌های خلافکاران برای 15 سال به زندان افتادند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان