[فعل]

to rinse

/rɪns/
فعل گذرا
[گذشته: rinsed] [گذشته: rinsed] [گذشته کامل: rinsed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 آبکشی کردن آب کشیدن، شستن

معادل ها در دیکشنری فارسی: آب کشیدن
  • 1.First apply shampoo to hair and then rinse thoroughly.
    1. ابتدا موهایتان را شامپو بزنید سپس کاملا موها را آبکشی کنید.
[اسم]

rinse

/rɪns/
قابل شمارش

2 رنگ مو

  • 1.a blue rinse
    1. رنگ موی آبی

3 آبکشی

معادل ها در دیکشنری فارسی: آبکشی
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان