Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . آشوب
2 . شورش کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
riot
/ˈraɪət/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
آشوب
اغتشاش
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آشوب
اغتشاش
بلوا
هنگامه
شورش
1.The march turned into a riot when the crowd found the way was blocked.
1. رژه تبدیل به آشوب شد وقتی جمعیت فهمید راه بسته شده است.
[فعل]
to riot
/ˈraɪət/
فعل ناگذر
[گذشته: rioted]
[گذشته: rioted]
[گذشته کامل: rioted]
صرف فعل
2
شورش کردن
اغتشاش کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بلوا کردن
شورش کردن
شوریدن
1.The prisoners were rioting.
1. زندانیان داشتند شورش میکردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
rios
rio de janeiro
rinse off
rinse
rink
riot gear
riot police
riot shield
rioter
rioting
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان