Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پاره شدن
2 . پاره کردن
3 . روحش شاد
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to rip
/rɪp/
فعل ناگذر
[گذشته: ripped]
[گذشته: ripped]
[گذشته کامل: ripped]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
پاره شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جر خوردن
چاک خوردن
1.His new trousers ripped when he bent down.
1. وقتی او خم شد، شلوار جدیدش پاره شد.
2
پاره کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جر دادن
چاک دادن
1.She ripped her dress getting off her bike.
1. او موقع پیاده شدن از دوچرخهاش پیراهنش را پاره کرد.
[عبارت]
RIP
(rest in peace)
/ɑr aɪ pi/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
روحش شاد
تصاویر
کلمات نزدیک
riotous
rioting
rioter
riot shield
riot police
rip away
rip into
rip off
rip out
rip tide
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان