Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . صخرهنوردی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
rock climbing
/rɑk ˈklaɪmɪŋ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
صخرهنوردی
سنگنوردی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سنگنوردی
1.He needs some rock climbing boots.
1. او به چکمه صخرهنوردی نیاز دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
rock climber
rock candy
rock cake
rock bottom
rock bit
rock concert
rock cornish
rock cornish hen
rock crab
rock cress
کلمات نزدیک
rock candy
rock bottom
rock and roll
rock
rochester
rock dove
rock face
rock garden
rock music
rock pool
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان