[فعل]

to roll

/roʊl/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: rolled] [گذشته: rolled] [گذشته کامل: rolled]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 روشن کردن روشن بودن

  • 1.Roll the cameras!
    1. دوربین ها را روشن کنید!
  • 2.They had to repeat the scene because the cameras weren't rolling.
    2. آنها مجبور شدند صحنه را تکرار کنند چون دوربین ها روشن نبودند.

2 لوله کردن رول کردن، گرد کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: لوله کردن
to roll up (into something)
گرد کردن
  • As I got closer, the hedgehog rolled itself up into a ball.
    همانطور که نزدیک تر شدم، جوجه تیغی خود را به صورت توپ گرد کرد.
to roll a cigarette
سیگار لوله کردن
  • He was rolling a cigarette.
    او داشت سیگار لوله می‌کرد.

3 قل خوردن غلت خوردن، حرکت کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: قل خوردن
to roll + adv./prep.
قل خوردن + قید/حرف اضافه مکان
  • The pencil rolled off the table onto the floor.
    مداد از روی میز قل خورد و روی زمین افتاد.

4 قل دادن غلت دادن، غلتاندن

معادل ها در دیکشنری فارسی: غلتاندن
to roll something + adv./prep.
چیزی را (به جهتی/سمتی و...) قل دادن
  • We rolled the rock down the path.
    ما سنگ را از مسیر به سمت پایین قل دادیم.

5 حرکت کردن (روی چرخ)

  • 1.The car rolled down the hill.
    1. ماشین از تپه به سمت پایین حرکت کرد.

6 وردنه کردن

  • 1.Roll the dough into a large circle.
    1. خمیر را به صورت دایره‌ای بزرگ وردنه کنید.

7 غلتاندن (آواشناسی)

[اسم]

roll

/roʊl/
قابل شمارش

8 لوله طاقه، توپ

معادل ها در دیکشنری فارسی: توپ طاقه لوله
roll of something
یک طاقه/توپ از چیزی
  • 1. a roll of carpet
    1. یک طاقه فرش
  • 2. a roll of cloth
    2. یک توپ پارچه

9 نان ساندویچی رول، نان گرد (مخصوص همبرگر)

معادل ها در دیکشنری فارسی: نان ساندویچی
a chicken/cheese... roll
رول مرغ/پنیر و...
  • salmon and rice rolls
    رول‌های سالمون و برنج

10 رول فیلم (عکاسی)

a roll of film
یک رول فیلم
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان