Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بیگودی
2 . غلتک
3 . سبزقبا (پرندهشناسی)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
roller
/ˈroʊlər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بیگودی
1.Her hair was in rollers.
1. او موهایش را بیگودی بسته بود.
heated rollers
بیگودیهای داغ شده
2
غلتک
غلتانک
معادل ها در دیکشنری فارسی:
غلتک
the heavy steel rollers under the conveyor belt
غلتکهای سنگین فولادی زیر تسمه نقاله
3
سبزقبا (پرندهشناسی)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سبزقبا
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
rolled oats
roll up
roll over
roll out
roll in
roller coaster
roller skate
roller skating
roller towel
rollerblade
کلمات نزدیک
rolled-up
roll-on/roll-off
roll-away
roll up
roll out the red carpet
roller coaster
roller coaster of emotions
roller skate
roller skating
rollerball pen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان