[اسم]

rouge

/ruːʒ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 رژگونه (وسیله آرایشی) رژ

معادل ها در دیکشنری فارسی: رژ سرخاب
old use
  • 1.Even when she didn’t wear rouge, her cheeks appeared red.
    1. حتی وقتی رژگونه نمی‌زد هم گونه‌هایش سرخ به نظر می‌رسیدند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان