Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . لاستیک
2 . پاککن
3 . پلاستیکی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
rubber
/ˈrʌbər/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
لاستیک
معادل ها در دیکشنری فارسی:
لاستیک
1.My watch has a rubber band.
1. ساعتم بند لاستیکی دارد.
2
پاککن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پاککن
مدادپاککن
1.Give back my rubber.
1. پاککنم را پس بده.
[صفت]
rubber
/ˈrʌbər/
غیرقابل مقایسه
3
پلاستیکی
لاستیکی
1.a rubber ball
1. توپ پلاستیکی
2.rubber gloves
2. دستکشهای پلاستیکی
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
rub out
rub down
rub
royal purple
royal blue
rubber-necking
rubber boot
rubber stamp
rubbery
rubbing
کلمات نزدیک
rub-down
rub up
rub the wrong way
rub shoulders with someone
rub salt in the wound
rubber band
rubber bullet
rubber dinghy
rubber fig
rubber stamp
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان