[اسم]

rubber

/ˈrʌbər/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 لاستیک

معادل ها در دیکشنری فارسی: لاستیک
  • 1.My watch has a rubber band.
    1. ساعتم بند لاستیکی دارد.

2 پاک‌کن

معادل ها در دیکشنری فارسی: پاک‌کن مدادپاک‌کن
  • 1.Give back my rubber.
    1. پاک‌کنم را پس بده.
[صفت]

rubber

/ˈrʌbər/
غیرقابل مقایسه

3 پلاستیکی لاستیکی

  • 1.a rubber ball
    1. توپ پلاستیکی
  • 2.rubber gloves
    2. دستکش‌های پلاستیکی
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان