Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تمام شدن
2 . منقضی شدن
3 . بیرون کردن توپزن از بازی (کریکت)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to run out
/rʌn aʊt/
فعل ناگذر
[گذشته: ran out]
[گذشته: ran out]
[گذشته کامل: run out]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تمام شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تمام شدن
تمام کردن
ته کشیدن
to run out of something
چیزی تمام شدن
We're run out of coffee.
قهوهمان تمام شدهاست.
time/patience/luck ... runs out
وقت/صبر/شانس و... تمام شدن
1. My patience was running out.
1. صبرم داشت تمام میشد.
2. Our time is running out.
2. وقتمان دارد تمام میشود.
2
منقضی شدن
باطل شدن
مترادف و متضاد
expire
an agreement/official document... runs out
توافقنامه/سند رسمی و... منقضی شدن
1. My contract runs out in September.
1. قرارداد من در ماه سپتامبر منقضی میشود.
2. My driving licence runs out next week.
2. گواهینامه رانندگیام هفته دیگه منقضی میشود.
3
بیرون کردن توپزن از بازی (کریکت)
[عبارات مرتبط]
run out of time
1. وقت تمام کردن
to run
2. اداره کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
run on
run off with
run off at the mouth
run off
run into
run out of time
run over
run scans for viruses and spyware
run short of something
run some tests
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان