Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . شریک انتخاباتی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
running mate
/ˈrʌnɪŋ meɪt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
شریک انتخاباتی
1.The presidential nominee was advised to choose a woman as a running mate.
1. به کاندید ریاست جمهوری پیشنهاد شد شریک انتخاباتی خود را یک زن انتخاب کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
running costs
running commentary
running battle
running back
running
running nose
running order
running race
running repairs
running time
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان