[اسم]

saboteur

/ˌsæbəˈtɜːr/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خرابکار

معادل ها در دیکشنری فارسی: خرابکار
  • 1.Saboteurs blew up a small section of the track.
    1. خرابکارها بخش کوچکی از راه را منفجر کردند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان