[فعل]

to sag

/sæɡ/
فعل ناگذر
[گذشته: sagged] [گذشته: sagged] [گذشته کامل: sagged]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 گود افتادن فرونشستن، شکم دادن

معادل ها در دیکشنری فارسی: شکم دادن
  • 1.The bed is very old and it saggs in the middle.
    1. تخت خیلی قدیمی است و وسطش گود افتاده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان