Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مرد حکیم
2 . مریمگلی (گیاهشناسی)
3 . حکیم
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
sage
/seɪdʒ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مرد حکیم
مرد دانا، مرد فرزانه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خردمند
دانا
عاقل
فرزانه
مترادف و متضاد
philosopher
wise man
1.The wise old sage nodded.
1. پیرمرد دانا سر تکان داد.
2
مریمگلی (گیاهشناسی)
duck with sage and onion stuffing
اردک شکمپر با مریمگلی و پیاز
[صفت]
sage
/seɪdʒ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: sager]
[حالت عالی: sagest]
3
حکیم
دانا، خردمندانه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خردمند
عاقل
فرزانه
مترادف و متضاد
wise
1.sage remarks
1. نظرات خردمندانه
2.that sage man is on his way.
2. آن مرد حکیم سر راهش است [دارد می آید].
تصاویر
کلمات نزدیک
sagacity
saga
sag
saffron
safflower
sagittarius
sahara
sail
sail under false colors
sailboard
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان