[اسم]

salad

/ˈsæləd/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سالاد

معادل ها در دیکشنری فارسی: سالاد
  • 1.Serve the risotto with a mixed salad.
    1. ریزوتو را همراه با سالاد مخلوط سرو کنید.
  • 2.Toss the salad with oil and vinegar.
    2. سالاد را با روغن و سرکه میل کنید.
a salad bowl
یک کاسه سالاد
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان