[فعل]

to saunter

/ˈsɔːntər/
فعل ناگذر
[گذشته: sauntered] [گذشته: sauntered] [گذشته کامل: sauntered]

1 سلانه سلانه رفتن ولگردی کردن

مترادف و متضاد stroll
  • 1.He sauntered by, looking as if he had all the time in the world.
    1. او سلانه سلانه رفت، انگار که کل زمان دنیا را در دست داشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان