[اسم]

savings

/ˈseɪ.vɪŋz/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پس‌انداز

معادل ها در دیکشنری فارسی: اندوخته پس‌انداز
  • 1.He spent all his savings on an expensive car.
    1. او همه پس‌اندازش را خرج یک اتومبیل گران قیمت کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان