[صفت]

scaly

/ˈskeɪli/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: scalier] [حالت عالی: scaliest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پولک‌دار فلس‌دار

a scaly fish
یک ماهی فلس‌دار

2 خشک و پوسته‌پوسته شوره‌زده

  • 1.I get scaly patches on my scalp.
    1. من لکه‌های خشک و پوسته‌پوسته روی کف سرم دارم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان