[اسم]

security

/sɪˈkjʊrəti/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 امنیت امنیتی

مترادف و متضاد invulnerability protection safety danger vulnerability
national/airport security
امنیت ملی/فرودگاه
the security forces/services/measures
نیروها/خدمات/اقدامات امنیتی
  • When the president travels, strict security measures are taken.
    وقتی رییس‌جمهور سفر می‌کند، اقدامات امنیتی شدیدی انجام می‌شود.
for security reasons
بر مبنای دلایل امنیتی
  • For security reasons, they felt it necessary to close the avenue.
    بر مبنای دلایل امنیتی، آنها ملزوم دانستند که خیابان را ببندند.

2 گیت بازرسی

معادل ها در دیکشنری فارسی: انتظامات
to go through security
از گیت بازرسی رد شدن
  • My bag was emptied and searched when I went through security.
    وقتی از گیت بازرسی رد شدم کیفم خالی و محتویاتش جستجو شد.

3 تضمین ضمانت، وثیقه

معادل ها در دیکشنری فارسی: وثیقه ضمانت گرو
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان