Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . امنیت
2 . گیت بازرسی
3 . تضمین
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
security
/sɪˈkjʊrəti/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
امنیت
امنیتی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اطمینان
امان
امنیت
امنیتی
انتظامی
ایمنی
تضمین
حراست
مترادف و متضاد
invulnerability
protection
safety
danger
vulnerability
national/airport security
امنیت ملی/فرودگاه
the security forces/services/measures
نیروها/خدمات/اقدامات امنیتی
When the president travels, strict security measures are taken.
وقتی رییسجمهور سفر میکند، اقدامات امنیتی شدیدی انجام میشود.
for security reasons
بر مبنای دلایل امنیتی
For security reasons, they felt it necessary to close the avenue.
بر مبنای دلایل امنیتی، آنها ملزوم دانستند که خیابان را ببندند.
2
گیت بازرسی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
انتظامات
to go through security
از گیت بازرسی رد شدن
My bag was emptied and searched when I went through security.
وقتی از گیت بازرسی رد شدم کیفم خالی و محتویاتش جستجو شد.
3
تضمین
ضمانت، وثیقه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
وثیقه
ضمانت
گرو
تصاویر
کلمات نزدیک
securities
securely
secure
secularism
secular
security alarm
security check
security council
security guard
security service
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان