[صفت]

self-conscious

/ˌself ˈkɑːnʃəs/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more self-conscious] [حالت عالی: most self-conscious]

1 خجالت‌زده کم‌رو، خجالتی

معادل ها در دیکشنری فارسی: کم‌رو
  • 1.She was a shy, self-conscious girl.
    1. او یک دختر خجالتی و کم‌رو بود.

2 خودآگاه

معادل ها در دیکشنری فارسی: خودآگاه
a very self-conscious process
یک پروسه بسیار خودآگاه
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان