[صفت]

self-important

/sɛlf-ɪmˈpɔrtənt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more self-important] [حالت عالی: most self-important]

1 متکبر خودبزرگ‌بین

disapproving
مترادف و متضاد arrogant
  • 1.He was a self-important man.
    1. او مرد متکبری بود.
  • 2.She was not at all the self-important celebrity I’d read about.
    2. او اصلاً آن فرد مشهور خودبزرگ‌بینی که درباره‌اش خوانده بودم، نبود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان