Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . فراموش کاری
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
senior moment
/ˌsiːniər ˈmoʊmənt/
قابل شمارش
1
فراموش کاری
عوارض پیری
humorous
1.It was an important meeting and a bad time to have a senior moment.
1. جلسه مهمی بود و زمان بدی برای فراموشکاری بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
senior master sergeant
senior high school
senior editor
senior citizen
senior chief petty officer
senior nursing officer
senior school
seniority
seniors
sensation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان