Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مرد نظامی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
serviceman
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مرد نظامی
عضو (ارتش، نیروی دریایی یا هوایی)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ارتشی
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
serviceberry
service station
service man
service charge
service
serviette
serving
serving dish
sesame
sesame oil
کلمات نزدیک
serviceable
service station
service road
service provider
service industry
servicewoman
servicing
serviette
servile
servility
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان