[اسم]

serving

/ˈsɜːrvɪŋ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پرس وعده

معادل ها در دیکشنری فارسی: پرس
  • 1.One serving of rice is not enough for them.
    1. یک پرس برنج برای آنها کافی نیست.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان