Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . برپا کردن
2 . تنظیم کردن (سند)
3 . موجب شدن
4 . مرتب کردن
5 . نصب کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to set up
/sɛt ʌp/
فعل گذرا
[گذشته: set up]
[گذشته: set up]
[گذشته کامل: set up]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
برپا کردن
راه انداختن، تأسیس کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دایر کردن
زدن
مترادف و متضاد
establish
found
start
start up
end
liquidate
to set something up
چیزی را برپا کردن
1. A committee has been set up to organize the club's social events.
1. کمیسیونی برای ساماندهی رویدادهای اجتماعی باشگاه برپا شدهاست.
2. She plans to set up her own business.
2. او قصد دارد که کار خود را برپا کند [راه بیندازد].
2
تنظیم کردن (سند)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تنظیم کردن
مترادف و متضاد
arrange
organize
plan
to set a document/inquiry ... up
سند/استعلام و... تنظیم کردن
The government has agreed to set up a public inquiry.
دولت توافق کردهاست که یک استعلام عمومی تنظیم کند.
3
موجب شدن
مترادف و متضاد
bring about
cause
start off
to set up something
موجب چیزی شدن
The slump on Wall Street set up a chain reaction in stock markets around the world.
رکود در وال استریت موجب واکنش زنجیروار در بازارهای بورس تمام دنیا شد.
4
مرتب کردن
مترادف و متضاد
clean up
put in order
tidy up
to set something up
چیزی را مرتب کردن
I did set up the room.
من اتاق را مرتب کردم.
5
نصب کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نصب کردن
مترادف و متضاد
hook up
install
to set something up
چیزی را نصب کردن
1. I don't know how to set up the projector.
1. نمیدانم چطور باید آن پروژکتور را نصب کنم.
2. She set up her stereo in her bedroom.
2. او دستگاه ضبط موسیقی خود را در اتاق خوابش نصب کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
set to
set the table
set square
set somebody's mind at rest
set shot
set up a company
set yourself a goal
set-to
set-top box
set-up
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان